باور کن این متن لبخند رو لبات میاره،روزتو میسازه♥♥♥♥
هرشب قبل از خواب کسی به تو فکر میکنه♥♥♥♥
حداقل 15نفر تو این دنیا هستن که عاشقتن♥♥♥♥
تنها دلیل واسه وقتی که کسی ازت متنفره اینه که اونا میخوان مثل تو باشن♥♥♥♥
تو این دنیا حداقل دو نفر هستند که برات میمرن♥♥♥♥
تو برای یک کس به اندازه ی دنیا ارزش داری♥♥♥♥
کسی که حتی نمیدونی وجود داره عاشقته♥♥♥♥
موقعی که همیشه بزرگترین اشتباه رو میکنی ی چیز خوب از توش درمیاد♥♥♥♥
همیشه پیروزی هاتو یادت باشه♥♥♥♥
حرف های بد دیگران رو فراموش کن♥♥♥♥
پس اگه عاشق دوستاتی اینو براشون بفرست،از جمله کسی که اینو برات فرستاده♥♥♥♥
امشب...نیمه شب...عشق واقعیت میفهمه دوست داره..!!♥♥♥♥
ی چیز خوب برات تا ساعت 12شب اتفاق میفته وساعت 4 بعد از ظهر فردا میتونی هرجا باشی...
واسه بزرگترین شک زندگیت آماده باشی...♥♥♥♥
اینو واسه 15 نفر تو15 دقیقه بفرست...♥♥♥♥
روز یکیو بساز..کمک کن رو صورت کسی لبخند بیاد...به یکی کمک کن..♥♥♥♥
یادت باشه خیلیا دوست دارن...
دوست...♥♥♥♥
اینو واسه همه دوستات حتی اگه من یکی از اونام بفرست...♥♥♥♥
اگه 4 تا پس بگیری خیلیا دوست دارن...
اگه 7تا پس بگیری خیلیا واقعا عاااااشقتن♥♥♥♥
حتما بخون خیلی قشنگه پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد. آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم،این پیاموبه 9نفربفرست آرزوت برآورده میشه،باور نمیکردم واقعاقبول شداگه پاک کنی ونفرستی خداآرزوتوقبول نمیکنه ساعتتونگاه کن ببین 9دقیقه بعد1اتفاق خوشحالت میکنه...
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سیییلام
وبلاگ باحالی داری
خوشحال میشم ب منم سر بزنی
اینکه غصه داشته باشی خیلی بده...
اینکه کسی رو نداشته باشی تو مشکلات و تنهاییات کمکت کنه،خیلی بده...
اینکه کسی رو حتی برای شنیدن درد دلت نداشته باشی،خیلی بده...
اینکه کسی رو حتی واسه شنیدن حرفای معمولیت نداشته باشی،خیلی بده...
اینکه کسی دوستت نداشته باشه،خیلی بده...
اینکه بود و نبودت واسه کسی فرقی نداشته باشه،خیلی بده...
اینکه تنها باشی خیلی بده...
اینکه دورت خیلی شلوغ باشه،ولی تنها باشی،خیلی بده...
سلام وب خوبی داری آدم روحیش باز میشه خیلی خوووووووووووووووووووووشمله
خوشحال میشم بهم سر بزنی
اگ با تبادل لینکم موافق باشی بهم خبر بده
سلام گلم
وب هالیوودیمو اپ کردم
منتظرم که بیای
خیالت همیشه هست...
اما..
امروز دلم خودت را میخواست
نه خیالت را ...
باور کن این متن لبخند رو لبات میاره،روزتو میسازه♥♥♥♥
هرشب قبل از خواب کسی به تو فکر میکنه♥♥♥♥
حداقل 15نفر تو این دنیا هستن که عاشقتن♥♥♥♥
تنها دلیل واسه وقتی که کسی ازت متنفره اینه که اونا میخوان مثل تو باشن♥♥♥♥
تو این دنیا حداقل دو نفر هستند که برات میمرن♥♥♥♥
تو برای یک کس به اندازه ی دنیا ارزش داری♥♥♥♥
کسی که حتی نمیدونی وجود داره عاشقته♥♥♥♥
موقعی که همیشه بزرگترین اشتباه رو میکنی ی چیز خوب از توش درمیاد♥♥♥♥
همیشه پیروزی هاتو یادت باشه♥♥♥♥
حرف های بد دیگران رو فراموش کن♥♥♥♥
پس اگه عاشق دوستاتی اینو براشون بفرست،از جمله کسی که اینو برات فرستاده♥♥♥♥
امشب...نیمه شب...عشق واقعیت میفهمه دوست داره..!!♥♥♥♥
ی چیز خوب برات تا ساعت 12شب اتفاق میفته وساعت 4 بعد از ظهر فردا میتونی هرجا باشی...
واسه بزرگترین شک زندگیت آماده باشی...♥♥♥♥
اینو واسه 15 نفر تو15 دقیقه بفرست...♥♥♥♥
روز یکیو بساز..کمک کن رو صورت کسی لبخند بیاد...به یکی کمک کن..♥♥♥♥
یادت باشه خیلیا دوست دارن...
دوست...♥♥♥♥
اینو واسه همه دوستات حتی اگه من یکی از اونام بفرست...♥♥♥♥
اگه 4 تا پس بگیری خیلیا دوست دارن...
اگه 7تا پس بگیری خیلیا واقعا عاااااشقتن♥♥♥♥
عالیه
سلام.
وبلاگتون قشنگه
خوشم اومد
سلام با تبادل لینک موافقی
چشم از تو،
اشک از من،
دل از تو،
درد از من،
قلب از تو،
تپش از من،
خدا کند دوستی ما آنقدر زیاد باشد که نفس از تو، مرگ ازمن...!!!
حتما بخون خیلی قشنگه پسر فقیری که از راه فروش خرت و پرت در محلات شهر، خرج تحصیل خود را بدست میآورد یک روز به شدت دچار تنگدستی شد. او فقط یک سکه ناقابل در جیب داشت. در حالی که گرسنگی سخت به او فشار میاورد، تصمیم گرفت از خانه ای تقاضای غذا کند. با این حال وقتی دختر جوانی در را به رویش گشود، دستپاچه شد و به جای غذا یک لیوان آب خواست. دختر جوان احساس کرد که او بسیار گرسنه است. برایش یک لیوان شیر بسیار بزرگ آورد. پسرک شیر را سر کشیده و آهسته گفت: چقدر باید به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت: هیچ. مادرمان به ما یاد داده در قبال کار نیکی که برای دیگران انجام می دهیم چیزی دریافت نکنیم. پسرک در مقابل گفت: از صمیم قلب از شما تشکر می کنم. پسرک که هاروارد کلی نام داشت، پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمی خود را قویتر حس می کرد، بلکه ایمانش به خداوند و انسانهای نیکوکار نیز بیشتر شد. تا پیش از این او آماده شده بود دست از تحصیل بکشد. سالها بعد... زن جوانی به بیماری مهلکی گرفتار شد. پزشکان از درمان وی عاجز شدند. او به شهر بزرگتری منتقل شد. دکتر هاروارد کلی برای مشاوره در مورد وضعیت این زن فراخوانده شد. وقتی او نام شهری که زن جوان از آنجا آمده بود شنید، برق عجیبی در چشمانش نمایان شد. او بلافاصله بیمار را شناخت. مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد، برای نجات زندگی وی بکار گیرد. مبارزه آنها بعد از کشمکش طولانی با بیماری به پیروزی رسید. روز ترخیص بیمار فرا رسید. زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود. او اطمینان داشت تا پایان عمر باید برای پرداخت صورتحساب کار کند. نگاهی به صورتحساب انداخت. جمله ای به چشمش خورد: همه مخارج با یک لیوان شیر پرداخته شده است. امضا دکتر هاروارد کلی زن مات و مبهوت مانده بود. به یاد آنروز افتاد. پسرکی برای یک لیوان آب در خانه را به صدا در آورده بود و او در عوض برایش یک لیوان شیر آورد. اشک از چشمان زن سرازیر شد. فقط توانست بگوید: خدایا شکر... خدایا شکر که عشق تو در قلبها و دستهای انسانها جریان دارد. آرزوتوازخدابخواه،بعدآیه زیروبخون:بسم الله الرحمن والرحیم لاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم،این پیاموبه 9نفربفرست آرزوت برآورده میشه،باور نمیکردم واقعاقبول شداگه پاک کنی ونفرستی خداآرزوتوقبول نمیکنه ساعتتونگاه کن ببین 9دقیقه بعد1اتفاق خوشحالت میکنه...